پرسش های اساسی کار در بازارهای مالی

در این درس پرسش های مطرح خواهیم کرد تا به تدریج با پیمودن آن و شناخت مفاهیم ، قادر به حل مسائل باشیم.

پول دارای ارزش زمانی است و به غیر از این ما می خواهیم ارزش آن را در برابر تورم حفظ کنیم برای همین منظور مایلیم آن را در چرخ های اقتصاد وارد کنیم تا منافع و سودها های بیشتری نسبت به بازار نرخ بهره و سپرده های مد دار بانکی ایجاد کند ، در این میان چالش بزرگ این بوده است که آیا در برابر ریسکی که انجام می شود به اندازه کافی سود و بازدهی مثبت را بدست می آوریم؟

فی الواقع این یکی از مهمترین جنبه های سرمایه گذاری و سوداگری است که به موضوع تناسب ریسک و بازده می پردازد.معمولاً معامله گران چه سود کنند چه ضرر کنند ، سریعاً نتیجه را با دیگر بازارها مقایسه می کنند. باز اینجا چالش دیگری مطرح هست و اینکه نتیجه حاصل شده چه میزان به ما و عملکردمان مربوط می شود؟چه چیزهای می توانند در  نتایج منفی ما مقصر باشند؟ رفتارها و خصوصیات ما یا آمارهای و داده های اقتصادی مالی؟ بی شک کنترل بازار و احساسات خیلی هم آسان نیست با وجود اینکه دورنمایی شیرین و قابل دسترسی را در بازار مشاهده کنیم.سوالات زیادی اینجا باز مطرح می شود که آیا تغییرات در سطح کلان باعث رفتارهای متمایز معامله گران و در نتیجه تلاطم قیمت ها می شود ؟ آیا با وضعیت های گوناگون و متغییری روبرو هستیم؟یا رفتار ما انسان ها باعث پیچیدگی در بازارها شده است؟چرا نمی توان بر اساس تحلیل ها ، تصمیم مشخص و قاطعی اتخاذ کرد؟

در طی دو سده از گذشت بازارهای مالی ، افراد زیادی با تفکرات مختلفی در این بازار مشارکت داشته اند و قصد همه آنها این نبوده که بخواهند بازار را پیش بینی کنند ، گروهی اصولاً بازار را غیرقابل پیش بینی می دانند و در همان حال هم به سمت ابزارها و روش های رفته اند تا بر روی تغییرات سریع قیمت ، کنترل داشته باشند. گروه دیگری با وجود اینکه بر این امر واقف هستند که بازارها قابل پیش بینی نیست به سراغ ابزارهای رفته اند که آنها را قادر سازد ، ریسک تغییرات ارزش منابع تخصیص یافته را در شرایط مختلف برآورد و کنترل کنند. گروه دیگری نیز به جای اینکه به قابل پیش بینی بازار تمرکز و توجه داشته باشند صرفاً تلاش می کنند ابزارهای تحلیلی را تقویت و با احتیاط بیشتری به دنبال فرصت های معاملاتی مشخصی را شکار کنند ( از جمله خود بنده )

روشن است که مشارکت کنندگان هر کدام منافع خود را دنبال می کنند ، ممکن است همه ما اهداف و روش متفاوتی داشته باشیم اما باید روشن کنیم که برای رسیدن به این هدف مشخص چه مسیری را در عمل می خواهیم انتخاب کنیم.

روش های تحلیلی و چگونگی استفاده از آنها به نوع تفکر و فلسفه سرمایه گذاری بستگی دارد و شناخت ما نسبت به محیط و فضای کسب و کار و بازارها بر روی فلسفه و روش سرمایه گذاری / معامله گری نیز تاثیر می گذارد. فلسفه معامله گری و روش ها به موضوع بسیاری مرتبط می شود و نه تنها نگرش ما به خرید و فروش را در بر می گیرد ، بلکه کاربرد ابزارهایی را که می شناسیم ، تحت تاثیر قرار می دهد.

“وارن بافت و همفکران تو فلسفه سرمایه گذاری خود را بر این مبنا گذاشته که قیمت های آینده قابل پیش بینی نیستند و به گونه ای از تحلیل بنیادی کمک می گیرند که حاشیه ایمنی مورد نظر بدست آید.”

تحلیلگر تکنیکی می بایست تشخیص دهد آیا بازار در کدامین چرخه می باشد ؟ آیا دوره های تعادل و یا تثبیت به حرکت روندی تبدیل خواهد شد یا نه و از همه مهمتر این که چه نشانه های تغییرات بعدی را معلوم می کند.

یکی از کارهای بازار تعیین و کشف قیمت هست ، اگر بخواهیم خردمندانه به قیمت ها توجه کنیم باید تغییرات آن بر اساس تغییر داده های مالی اقتصادی باشد اما در زمان برخورد با شرایط بازار تجربه می کنیم که در بازارهای مالی چیزهای غیرعادی هم وجود دارند و حتی در برخی مواقع با پدیده های روبرو می شویم که توضیح دقیقی شاید برای آن پیدا  نکنیم .

مثال: در 19 اکتبر 1987 که به دوشنبه سیاه معروف است ، از نظر بنیادی قابل توضیح نیست و از آن سو یک سری تحلیلگر تلاش بر ارزشگذاری می کنند تا بتوانند قیمت را توضیح دهند.

رفتار های مالی و اقتصادی ما تحت تاثیر سه جنبه از کنش های انسانی است:

  • ذهنی حساب کردن
  • دخالت احساسات
  • تصمیمات غیر منظقی

هر سه این باعث می شود که قیمت ها کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی خود تعیین شوند.

دانش رفتارشناسی مالی در واقع بررسی رفتار انسان هاست که چرا در بازار مرتب خطا و اشتباه میکنند هست ، به عبارتی به این موضوع می پردازد که ناکارایی بازار در نتیجه واکنش های بیش از حد به اطلاعات به وجود می آید و این هیجانات در نهایت گاهی به حباب و سقوط در بازارها می انجامد.

نظریه بازار کارا به طور کلی می گوید که غلبه بر بازار غیر ممکن است زیرا رقابت و کارایی بازار سرمایه باعث می شود که قیمت های موجود در بازار همیشه وقایع گذشته و حال را در خود جای داده اند و کلیه اطلاعات مربوطه را نشلن می دهند. بر اساس این نظریه همیشه قیمت ها در ارزش منصفانه و عادلانه ای خرید و فروش می شوند.

شناخت ابزارهای مناسب برای ایجاد محیط کسب و کار سودآور یک چیز ضروری است چرا که اگر یک چکش را در دست کودک قرار دهید همه چیز را به عنوان میخ می کوبد و طبیعی است که ما در هر شرایط بایست ابزار مناسب خودش را برگزینیم و بشناسیم. ولی مشکل اینجاست که این کله خراب ما به سرعت پردازش نمیکنه و بایست مثل تراکتور دونه دونه پیش رویی کند و برخی دیگر حساس هستند و بایست همه چیز را لحاظ کنند. مثل خانوم ها که هر آنچه برای رانندگی یاد  گرفتند را میخواهند مو به مو پیش بروند اما نمیدانند که بایست منعطف بود و به صورت اتومات و غریزه کارها انجام گیرد . در اینجا خود را بشناسید ، ابزار و مفاهیم را کاملاً شناسایی و بشناسید چرا که در هر زمان ممکن است با آز و طمع ، ترس ، انتظارات و حالات کیفی روبرو گردید .

روانشناسی بازار کلیه احساسات ، نیت ها و احساساتی که مشارکت کنندگان در بازار در طی معاملات تجربه و درک می کنند را شامل می شود . این بحث را شما می توانید در بخش آکادمی به صورت خیلی عالی مطالعه نمائید .

در بالا اصطلاحی به کار رفت که فراموش شد تعریفی از آن عنوان شود و در اینجا بازگو میکنم ، این اصطلاح تصمیم خردمندانه هست ،:

تصمیم خردمندانه روش یا مراحلی است که به وسیله آن انتخابی صورت می گیرد که در نتیجه آن بهینه ترین سطح از سودمندی یا رضایت مندی برای هر فرد ایجاد می شود.

در نظریه های سرمایه گذاری و اقتصادی بر این تاکید می شود که مردم در فعالیت های خود چه در مخارج مصرفی و چه در زمینه سرمایه گذاری رفتاری خردمندانه دارند ، خنده ام گرفته اینو در حال تایپ هستم ، اگر خردمند بودند 95% نمیزایدند ، منظورش اون سرمایه داران کلان و افرادی است که خیلی بزرگ می باشند. خوب اگر بخواهیم چنین ادامه دهیم روزها و ماه ها طول خواهد کشید و به همینقدر دیدگاه بسنده کرده و به تاریخچه بازارهای بورس سری میزنیم.

با تشکر – خلیل رحمانی