معامله ( ترید ) انتقام جويانه

منشا تريد انتقام جويانه فقط و فقط يك چيز است و آن هم چيزي نيست به جز مقصر دانستن بازار در زماني كه ضرر مي كنيد.

اجازه بدهيد اين مساله را باز كنيم البته با ديد واقع گرايانه. چه كسي مقصر ضرر و زيان شماست؟ اصلا بنظر من ”مقصر“ كلمه نابجايي است، سوال را اين گونه تصحيح مي كنيم كه چه كسي مسؤل ضرر شماست؟

البته كه جواب صحيح اين سوال كسي نمي تواند باشد به جز خود شما. بازار، باعث و باني ضرر شما نبوده است پس عصباني بودن از دست بازار و به دنبال انتقام جويي بودن مشكلات ما را برطرف نمي كند و اگر شما پاسخگوي عمل خودتان هستيد پس نتيجه مي گيريم كه در زمان انتقام جويي اتان در واقع درصدد انتقام از عمل خود بر خواهيد آمد كه اين هيچ چيز را درست نمي كند. پس سوال اينجاست كه چرا شما بايد بدنبال انتقامجويي از خودتان باشيد؟

نکته کلیدی: اين دقيقا همان كاريست كه وقتي اعصابتان به دليل ضرر و زيان، به هم ريخته است با كينه توزي انجام داده و راه انتقام گيري را براي جبران مساله اي كه پيش آمده بر مي گزينيد. اگر شما به هم ريخته ايد و عصباني هستيد آمادگي زيادي براي انجام تريدهاي اشتباه خواهيد داشت كه اين خود راهيست براي ايجاد ضررهاي بيشتر.

بعضي افراد سردرگم اند كه اين احساس انتقام جويي از كجا و چگونه در حين تريد به سراغشان مي آيد. اين بسيار ساده است، فرض كنيد در حال شرط بندي و قمار هستيد، شما فقط آن چيزي را از دست مي دهيد كه بر رويش شرط بندي كرده ايد، وقتي با پول قمار مي كنيد به راحتي خود را مسئول از دست دادن پولي كه روي ميز گذاشته ايد مي دانيد و فقط مي توانيد همان چيزي را از دست بدهيد كه ريسكش را از قبل قبول كرده ايد.

اما در تريد اين واضحاً متفاوت است. وقتي شما نخواهيد و يا نتوانيد ضرر وارده را قبول كنيد، شما بيش از آنچه پيشبيني كرده بوديد از دست خواهيد داد. در بازار تبادلات ارزی شما با تغيير دادن استاپ خود بيش از آنچه از قبل تعبيه كرده بوديد ضرر خواهيد كرد، در اينجا به راحتي بازار را مقصر خواهيد دانست. بازار پول مرا خورد! و اين همان جاييست كه انتقام جويي از بازار در شما زاده مي شود.

اجازه دهيد نمونه اي را بررسي كنيم:

فرض كنيد كه در آخرين تريدتان 300 واحد(پیپ) ضرر كرده ايد. آيا در تريد بعدي اتان 100 واحد سود برايتان كافيست؟ شايد بازار در آن لحظه در حداكثر سود ممكن قرار گرفته باشد (100 واحد). ولي براي كسي كه تازه 300 واحد ضرر كرده است (چه بسا اين مقدار بيش از حد ريسك از پيش تعيين شده شما بوده است) 100 واحد كافي نيست چون ضررش را جبران نمي كند و شما براي اينكه احساس رضايت پيدا كنيد به دنبال سود 300 واحدي خواهيد بود.

حال اجازه دهيد اين مساله را بصورت واقع گرايانه تحليل كنيم:

آيا يك تريد بايد تعيين كننده مابقي تريدها باشد؟ بازار نمي داند و واقف نيست كه شما در تريد قبلي خود چه مقدار ضرر و يا سود كرده ايد. اين مساله نبايد به هيچ وجه در تريد بعدي و يا حتي در پنجاه تريد بعدي شما تاثير گذار باشد، اين چيزيست كه شما بايد همواره و هميشه در پس ذهن خود جاي بدهيد.

يك تريد انجام شده هيچ تاثيري در تريد بعدي شما نخواهد داشت. تريد ها هيچگونه ارتباط و وابستگيي به هم ندارند، بنابراين برگشتن و فكر كردن به تريد انجام شده قبلي هيچ سودي براي شما ندارد. شما تنها مي توانيد به دنبال و به هدف سود در تريد در حال انجام خود باشيد و دوباره قابل ذكر است كه در تريد جاري شما جايي براي مشكلات قبلي وجود نخواهد داشت.

وقتي شما اقدام به بازخواني ضرر ايجاد شده و برگشت به عقب مي كنيد، در واقع بازار را به چالش و يا به مبارزه با خود دعوت كرده ايد و اين راهكاري بس اشتباه است. شما بايد خود را در مسير بازار قرار دهيد و نه در مقابل آن، شما نمي توانيد با بازار بجنگيد چون در اين صورت پيروز ميدان شما نخواهيد بود.

نکته کلیدی: شما قادر به تغيير عملكرد بازار نخواهيد بود ولي قادر به تغيير خود هستيد.

مارك داگلاس اين وضعيت را به روشني تبيين كرده است :

بازار نمي تواند چيزي از شما بگيرد مگر آنكه خود اجازه دهيد، وقتي شما پولي را از دست مي دهيد و يا بيشتر از حد ريسك خود متضرر مي شويد، شما در واقع پول خود را به تريدرهاي ديگر داده ايد، در نهايت و به هرشكل ممكن، با حس انتقام جويي، خود پديد آورنده دشمني مي شويد و آن دشمن را رو در روي خود قرار مي دهيد. اگر شما فردي هستيد كه پول خود را به بازار تقديم كرده است، پس شما هماني هستيد كه خود اجازه اينكار را به بازار داده ايد و مسئوليت اش فقط پاي خودتان است. اگر شما از دست خود عصباني هستيد كه چرا اجازه دادم كه آخرين تريدم اينگونه شود، با اينكه بازار اكنون فرصتي ديگر را مقابل پاي شما قرار مي دهد ولي باز هم ارضا نمي شويد. از ديد روانشناسانه، شما فرصت بدست آمده جديد براي كسب سود را رد مي كنيد به دليل اينكه شما هنوز واقعيت آخرين تريد را كاملاً نپذيرفته و هضم نكرده ايد. در اين صورت شما با انكار اين فرصت جديد خود را بخاطر اشتباه اخير مجازات مي كنيد. در واقع شما نه تنها به بازار برنگشته بلكه توسط حس انتقانجويي زاده شده در خود؛ اجازه مي دهيد كه افكارتان به گذشته برگشته و دوباره در همان شرايط قرار گيرد.

به نظر من احتمالاً اين وضعيت در اكثر كساني كه در صدد انتقام جويي از بازار برآمده اند حالات ناخوشايندي ايجاد كرده است. اميدوارم اين درك در شما شكل گرفته باشد كه هر وقت حس كرديد حالت و حس انتقام جويي از بازار در شما شكل گرفته است، بزودي دريابيد كه در حال انجام كار بس اشتباه انتقام جويي از خود و نه از بازار هستيد.

با تشکر – خلیل رحمانی

5/5 - (2 امتیاز)
5/5 - (2 امتیاز)