احتمالات و درجه آزادی

برای پاسخ دادن به هر رویداد و احتمالی در بازار باید به تک تک سوالات کلیدی انجام یک معامله قبل از آغاز معامله پاسخ روشن و مشخصی داده شود.

برای انجام یک معامله به شش سوال زیر باید پاسخ داد:

1- در چه جفت ارز یا دارایی معامله انجام شود؟

2- در چه جهتی بازار تمایل به حرکت دارد؟

3- بهترین قیمت ورود به معامله در جهتی که برای سوال دو پیدا شده کدام است؟

4- قیمت خروج از بازار در صورت به سود رسیدن و در صورت به زیان رسیدن در چه جایگاهی قرار دارد؟  sl و tp در چه جایگاهی تعریف می شود و در چه شرایطی تغییر می کند؟

5- در صورتی که معامله به سود یا زیان نرسید تا چه زمانی این معامله باز باشد؟

6- حجم مناسب ورود به معامله در چه جایگاهی قرار دارد؟

این شش سوال مشخص می کند شرایط معامله شما به چه ترتیبی اتخاذ شود و بر چه اساسی گرفته شود. تفاوتی ندارد سیستم شما دستی یا خودکار است مهم این است که به این سوالات جواب واضح و روشن داده شود و در کنار جواب دادن به سوالات نیاز است پاسخ هایی که به این سوالات داده می شود مناسب باشند و کارایی لازم را داشته باشند. در معاملات خودکار جواب این سوالات حتما در سیستم برنامه ریزی شده مشخص است و از اشتباهات انسانی عدم پاسخ به یک سوال یا جواب ناقص به یک سوال پرهیز می شود ولی در معاملات دستی امکان اشتباهات انسانی نسبت به این سوالات افزایش پیدا می کند با این حال معاملات دستی یک مزیت عمده نسبت به معاملات خودکار دارند این مزیت به انعطاف پذیری و درک شرایط برای بهبود سیستم بر می گردد.

نکته کلیدی: از آنجا که بازارها را انسان ها راهبری می کنند و نه ماشین ها یا اکسپرت ها در نتیجه در صورتی که معاملات بصورت دستی انجام شود ولی قوانین و شرایط پیش فرض که قبلا کارایی خود را به اثبات رسانده اند رعایت شود این معاملات می توانند بهترین نتیجه را نشان دهند.

احتمالات در معاملات شانس موفقیت شما را در مجموع نتایج معاملات نشان می دهد بدین معنی که اگر “n” تعداد بار شرایط معامله شما بر اساس عواملی که تحلیل انجام داده اید تکرار شود چند درصد شانس به سود رسیدن آن معامله وجود دارد. اولین مسئولیت یک معامله گر این است که وارد معامله ای شود که احتمال به سود رسیدن معامله اش بیشتر از احتمال به زیان رسیدن معامله وی باشد. (همیشه در تحلیل های بنده از کلمه “بالاترین احتمال” را می شنوید که برگرفته از این مفهوم میباشد)

نکته کلیدی: این احتمالات از سبک تحلیلی وی بدست می آید.

اغلب معامله گران مبتدی بر اساس پیش فرض های اثبات نشده خود معامله می کنند و این موضوع منجر به زیان می شود به همین دلیل توصیه می شود از ابزارها، استراتژی ها و استدلال هایی برای پاسخ گویی به سوالات مهم استفاده شود که احتمال به سود رسیدن آنها بیشتر از احتمال زیان ده بودن آنها باشد و دانش تکنیکال و فاندامنتال کلاً از همین رو شکل گرفته است.

نکته تکمیلی : مباحث و دانش تکنیکال و فاندامنتال به معامله گر داده هایی را می دهند که قبلا کارایی آنها در بازار به اثبات رسیده است و بدین ترتیب شرایط کسب سود را ایجاد می کنند اما همین مباحث نیز در جایگاه هایی می توانند بر حسب شرایط، احتمالات و تفسیر نادرست تحلیل گر، منجر به زیان شوند. در کل این بحث تحلیلی بازار است که معامله گری را با قمار متفاوت می کند.

یک معامله گر باید در نظر داشته باشد او بر حسب احتمالات فعالیت می کند. احتمالاً از یک سو شانس به سود رسیدن یک معامله منفرد را نشان می دهد و از سوی دیگر شانس به سود رسیدن مجموع تعدادی از شرایط یکسان را نشان می دهد. فهم این مفهوم را با مثالی باز می کنیم ، بر فرض شما یک سبد دارید که 11 توپ داخل آن است به شما می گویند احتمال اینکه توپ سبز که استعاره از معاملات سودآور است از این سبد خارج شود 70 درصد است و احتمال بیرون آمدن توپ قرمز که استعاره از معاملات زیان ده است 30 درصد است. حال اگر شما 2 توپ خارج کنید و هر دو قرمز باشند نباید دیدگاه شما نسبت به کل احتمالات موجود باقی مانده کم شود به دلیل اینکه فرض اولیه نسبت 70 به 30 بوده است در نتیجه اگر تمامی موقعیت هایی را که برای معامله گری مناسب است بدون دخالت احساسات انسانی بر حسب روش و برنامه از قبل مشخص که در حساب دمو یا بر حسب گزارش کارکردهای قبلی به اثبات رسیده است سودآور است بگیرید در انتهای دوره 11 معامله ای، شما 7 معامله سودآور در مقابل سه معامله زیان آور خواهید داشت که به صورت خالص 4 معامله سودآور برای شما باقی مانده و موجودی حساب را افزایش داده است.

دو ایراد عمده در چنین شرایطی برای معامله گران مبتدی ایجاد می شود:

ایراد اول این است که مبنای تحلیل و فرض سودآور بودن احتمالات را بر اساس شرایط ذهنی خود ، تحلیل می کنند. این سبک تحلیل از رفتارها و بازخوردهایی که در گذشته نسبت به بازارهای دیگر داشته اند، احساسات، مطالبی که خوانده و تاثیرات محیطی است و نه واقعیت هایی که در بازار وجود داشته است. این دسته از افراد به دلیل اینکه تجربه و نگرش کمی نسبت به شرایط مختلف بازار دارند به خاطر درک نکردن شرایط فعلی و در نتیجه نگرفتن تصمیم درست متحمل زیان می شوند. قسمت عمده این مشکل از جایی ناشی می شود که این افراد دوره ای را که پای بازار هستند و شرایط را مورد بررسی قرار می دهند جزو هزینه های از دست رفته می دانند و به همین دلیل با وجود اینکه شرایط آغاز معامله برایشان ایجاد نشده است برای اینکه به هر ترتیب ممکن کاری انجام داده باشند دست به معاملاتی می زنند که شانس موفقیت آنها 50 درصد است (چه بسا کمتر ) از سوی دیگر افراد مبتدی دیگری در همین مرحله به جای بررسی بازار بر اساس شرایط تحلیلی و پاسخ گویی به سوالات بر اساس واقعیت هایی که در بازار در جریان است با بدست آوردن یک عامل که از دید آنها مهم است به دنبال این هستند که سایر عوامل را به ترتیبی مورد بررسی قرار دهند که در راستای عامل اول آنها باشد در نتیجه بازار را بر حسب سلیقه شخصی تفسیر و تحلیل می کنند. برای ابزارهایی که جهت مورد نظر آنها را نشان می دهند ارزش بالایی در نظر می گیرند و ابزارهایی که روند خلاف ایده اولیه آنها را نشان می دهد یا نادیده می گیرند یا ارزش زیادی برای آنها در نظر نمی گیرند در نتیجه در جایگاهی وارد معامله می شوند که شرایط تحلیلی بازار در واقع آن جایگاه را برای ورود به معامله نشان نمی داده است.

از بحث های فوق این موضوع را می توان برداشت کرد که باید بدون دخالت احساسات و تجربیات قبلی بر اساس تحلیل بازار در حال حاضر اقدام به معامله انجام شود ، تحلیلی که به نتیجه آن از لحاظ احتمالات اطمینان وجود داشته باشد حتی اگر تحلیل به زیان نیز منجر شود نباید در نتایج کلی که ابزارهای آن تحلیل دارد شک کرد. بسیار دیده شده است که معامله گران مبتدی اگر یک معامله زیان آور داشته باشند به دنبال بر طرف کردن همان یک زیان هستند در نتیجه ابزارها و روش های دیگری را برای جلوگیری از زیان به روش اولیه خود اضافه می کنند.

تعریف: هر عاملی که معامله گر برای تحلیل بازار به صورت منفرد استفاده می کند با نام درجه آزادی شناخته می شود . اگر بابت زیان ها مدام ابزارهای اضافی به سیستم و روش تحلیلی اضافه شود درجه آزادی بالا می رود و خود این موضوع دو ایراد به همراه می آورد:

  •  ابزارهای زیاد، درصد خطای انسانی و احتمال نادیده گرفتن شدن ابزارهای مهم را کم می کنند
  • این ابزارهای اضافی شانس موفقیت سیستم را که در ابتدا در بهترین حالت تعریف شده بود کم می کند.

دو نتیجه گیری مهم می توانیم اکنون انجام دهیم:

1- حتما برای جواب به تک تک سوالات بوسیله استراتژی که قبلا نتیجه بخش بوده احتمال به سود رسیدن یک معامله را در نظر بگیریم.

2- با زیاد کردن عوامل تحلیلی درجه وابستگی به روش را زیاد نکنید.

اطلاعات بیشتر

روش بررسی و تجزیه تحلیل یک روش در گذشته باید به ترتیبی باشد که احتمال به وجود آمدن حداکثر تعداد معاملات زیان آور مورد بررسی قرار بگیرد ، به این نمونه بررسی روش مونته کارلو می گویند بدین صورت که برای تست، استراتژی مورد نظر بصورت رندوم و بدون ترتیب زمانی یا هرگونه ترتیب معنی دار مورد بررسی قرار می گیرد تا اگر حتی با وجود سودآور بودن روش تعداد معاملات زیان آور پشت سر هم زیاد بود این مساله منجر به افت شدید حساب یا از دست رفتن سرمایه حساب نشود با این حال بهترین روش به جای تست گذشته روش تست زنده و لحظه ای است. بدین صورت که معامله گر بر حسب شرایط حال حاضر بازار مدام به دنبال موقعیت هایی است که بر اساس استراتژی بدست بیاید و بعد از تعداد مشخصی معامله کل روش را مورد بررسی قرار می دهد البته نباید فراموش کرد برای بررسی های آماری حداقل به 31 داده (31 معامله) برای بررسی درست روش نیاز است تا در صورت درست بودن احتمال سودآوری روش بهترین روش مدیریت سرمایه و پول برای آن انتخاب شود.

مفهوم دیگری که بسیار مهم است نسبت ریسک به بازده یا سود به ضرر در اصطلاح عامیانه ما است ( RISK TO REWARD Ratio )

نکته کلیدی : برای اینکه احتمال نسبت قبل بهبود حاصل کند نه تنها توصیه می شود معاملاتی انجام شود که احتمال سودآوری بیشتری دارند بلکه توصیه می شود نسبت سود انتظاری از معامله یا همان بازده 1.5 برابر نسبت  به ریسک یا به نوعی حد زیان معامله باشد. بدین معنی که اگر حد سود بزرگتر از 1.5 برابر حد زیان نبود از انجام معامله صرف نظر شود.

برای مثال اگر بر اساس پیش بینی حد زیان یک معامله 30 پوینت در نظر گرفته شود و حد سود بر حسب تحلیل شرایط بازار 40 پوینت باشد به دلیل اینکه 1.5 برابر 30 پوینت فاصله قیمت ورود تا حد زیان 45 پونیت می شود در حالی که حد سود 40 پوینت است باید از انجام این معامله صرف نظر شود.

دقت کنید: در این بحث نمی گوییم چون حد زیان 30 پوینت است باید حد سود 45 پوینت باشد، بلکه اول برحسب شرایط بازار حد سود و زیان و نقاط بازگشتی قیمت تعریف می شود و سپس این نسبت را در نظر می گیریم تا اگر این نسبت بین حد زیان و حد سود برقرار نمی باشد از انجام معامله صرف نظر شود.

این نسبت در کنار احتمال مثبت به سود رسیدن معامله شانس موفقیت در یک معامله را افزایش می دهد و این دو نسبت بوسیله سوالات کلیدی انجام معامله اگر پاسخ درستی داشته باشند احتمال زیان در حساب تا حدود بسیار زیادی کاهش پیدا می کند.

با تشکر – خلیل رحمانی